رنگ🌈
پارسیگ از اندک زبانهای میانه ایرانی ست که دارای شمار بالایی از واژگان گیتاشناختی است. این اندازه از واژگان به بهانه کشورگشایی ساسانیان و ارجنهاندن ایرانیان به زمین و پدیدههای بر روی آن بوده است. گستره واژگان از سنگنبشتههای شاهپور یکم ساسانی تا نسکهای روزگار اسلامی همه و همه از نامجایها و اصطلاحات گیتاشناختی بهرهجویی کردهاند.
و اما نام برخی از کشورها، نژادها، طایفهها، اصطلاحات و پدیدههای گیتاشناختی در زبان پارسیگ:
شرق، مشرق➡️
xwarāsān
غرب، مغرب⬅️
xwarwarān, xwarōfrān, xwarnifrān
شمال⬆️
abāxtar
جنوب⬇️
nēmrōz, ērag
نصف النهار🌐
nēmrōzān
جلگه، زمین پست
ēr , ērag
کوه🗻
gar, kōf
رود
rōd
دریا🎑
zrēh , daryāb
دریاچه⛲️
war
اقلیم، قاره🗺
kišwar
کشور🗾
šahr, būm
ایالتدار
šahrab
پایتخت
šahrestān
شهر
deh, šahr
روستا
rōstāg, wis
قبیله🗿
zand
طایفه
wēs
خاندان
dūdag
============
سمرقند
Samargand
سُغد= تاجیکستان کنونی
Sugd, Suwd, Sūd, Sugl, Sūl
خجند
Xuǰand
تاشکند
Čāč
بخارا
Buxārag, Wuxārag
بلخ
Baxl , Balx
خوارزم
Xwārazm
هونها، حیاطله= نام نژادی ترک که در میان چین و ایران جای داشتند
Xiyōnān
مرو
Marw
هرات
Harē, Harēw
توس
Tōs
نیشابور
Nēwšābuhr
قائن
Kāyin
قهستان= نام کهن استان خراسان جنوبی کنونی ایران
Kōhestān, Kōfestān
گرگان
Gurgān
دَهِستان= نام کهن ناحیتی میان ترکمنستان و ازبکستان کنونی که زادبوم پارتیان و داههها بوده است
Dahestān
اورشلیم
Urišlīm
تیسفون= ایوان مدائن
Tēsibōn, Tēspōn, Tēsifōn
عربستان
Arabestān, Arwastān
بابِل
Bābil
حیره
Hērt
همدان
Ahmadān, Hamadān
ماد
Mād, Māy
کردها، کردستان
Kurdān
شهرزور= شهری در کردستان عراق کنونی
Šahr zōr
عراق
Ērāg, Ērāk
نهاوند
Nihāwand
رشته کوههای البرز
Padišxwārgar
گیلان
Gīlān
دیلمان
Dēlamān
تبرستان، طبرستان= مازندران
Tapūrestān, Tapūrān
موصل
Mōsil
دیاربکر
Āmidōs
سوریه
Šām, Sūrīg būm
یمن
Yaman
افریقا
Frīkā
کوفه
Kōfā
مکه
Makkā
سیستان
Sagestān
بلوچها= بلوچستان
Balōčān
زابلستان
Zāwulestān
کرمان
Kirmān
پارس
Pārs
تخت جمشید
Sadistūn
خلیج فارس
Pōidīk
دریای عمان و تنگه هرمز
Sadwēs
شوش
Šūs
انطاکیه
Andiyōg
فرات
Frāt
دجله
Diglit , Digtal
هجر= بحرین
Hagar
جی= اصفهان
Gay , Gaw , Spāhān
آذربایجان
Ādurbāygān
گنجه
Ganzag
آمل
Āmōl, Āmuy
بغداد
Bagdād
هندوستان
Hidūstān
ترکستان
Turkistān
چینستان= چین
Čīnestān
ارمنستان
Armin
گرجستان
Gurǰastān
قفقاز
Kōfkās
روم
Hrōm
یونان
Yōnān, Yōnā
توران
Tūrān
اسرائیل
Srāel
فلسطین، یهودیه
Palestīn , Yūdāyā
آشور
Āsūr
مصر
Mudrāy , Agiptōs
حَرّان= نام ناحیتی میان عراق و اردن و سوریه
Harrān
بینالنهرین
Mayānrōdān
تراکیا=بلغارستان
Trākiyā
موسیا=رومانی و صربستان
Mōsiyā
داکیا= مجارستان
Dākiyā
گوتها= نام قومی آلمانی
Gōt
ژرمنیا=آلمان
Garmāniyā
هیسپانیا=اسپانیا
Ispaniyā
آفریکا=لیبی+ تونس و بخشهایی از الجزایر
ضمیر در پارسیگ به چندین دسته بخشبندی میشوند:
در این فرسته ما ضمیرهای شخصی یا تنی را بررسی میکنیم. همانگونه که پیشتر گفته شد؛ زبان پارسیگ، زبانی ایرانی میانه است و با بررسیهای زبانشناسانه و منطق میدانیم بایستی ساختاری میانگین زبانهای کهن و نوی ایرانی داشته باشد. در زبانهای کهن ایرانی هر واژهای که از دید دستوری نام یا اسم دانسته میشده دارای هشت ساخت دستوری بوده است (مانند لاتین و یونانی باستان). این ساختها به مرور در پایان روزگار هخامنشیان نابود و به فراموشی سپرده شدند لیکن همه آن ساختها و باز تأکید میکنم؛ همه آن ساختها، به فراموشی نرفتند و برخیشان در زبانهای میانه بازماندند. از اینرو ما در زبان پارسیگ برخی از نشانههای آن زبانهای کهن را میبینیم که چیزی بسرشت بوده و شگفتانگیز نیست. ضمیرها در زبان پارسیگ به دو دسته از دید ساخت و صرف دستوری ردهبندی میشوند: نهادی یا فاعلی و رایی یا مفعولی. یک مثال ساده از زبان انگلیسی میزنم تا برایتان کمی دشواری این گفتار زدوده شود. در زبان انگلیسی برای ضمیر «من» چند ضمیر داریم:
I, my, mein , me ,....
در فارسی برای دو ضمیر آی (I) و مای (my) همیشه و همیشه از واژه «من» استفاده میشود لیکن برای دیگر ضمیرها از ـَم استفاده میشود. اگر بازهم ژرفنگرانه به ضمیرهای انگلیسی آمده بنگرید متوجه میشوید که هنگامی که نقش واژه در اَسْتِشْ (:حالت) نهادی است از آی و هنگامی که در استش برایی است از مای.
در زبان پارسیگ نیز این چنین است؛ به سخن سادهتر اگر واژه در نقش نهادی باشد با ضمیر «اَزْ» (az) یا «اَنْ» (an) و هنگامی که در نقش رایی باشد با ضمیر «مَنْ» (man) بکار برده میشوند. در دیگر شمارهای ضمیری نیز این روش و قاعده بکار گرفته میشود که در جدول پایین آورده شدهاند.
امروزه ضمیر «اَز» در زبانهای ایرانی نو بجز پارسیگ نیز کارایی دارد؛ چنانچه در زبانهای تاتی، تالشی، آذری باستان (امروزه در شهرستانها و روستاهای آذربایجان و اردبیل) و کردی (کرمانجی) بکار میرود. برای نمونه در سرودههای باباطاهر از این ضمیر به فراوانی یادشده است ولیکن در معنای ادبیان پیشین آن را پیوندواژه (:حرف ربط) از دانستهاند.
برای نمونه در ابیاتی از وی آمده:
از آن اسپیده بازم همدانی
ای تنهایی کرم نچیروانی
یا
جرمم اینه از تهدوست دارم
نه خونم کرد و نم راهی زد ای یار
جدول ضمایر تنی و صرف آنها در زبان پارسیگ
الفبا و واجهای زبان پارسیگ چیست؟
زبان پارسیگ دارای الفبای همیشگی در درازای زیستش نبوده است. در آغازین روزهای زندگانیش به دبیره(=خط) پارسیگ سنگنبشتهای نوشته میشدهاست سپس الفبایش به گونهای سادهتر درآمد که به آن دبیره پارسیگ نوشتاری گویند. هنگامی که الفبای دینی اوستا یا دین دبیره بدست موبدان ساخته شد، از برای رفع و زدودن دشواریهای خواندن الفبای دبیره نوشتاری از دین دبیره بهره جویی شد زیرا این الفبا یکی از کاملترین الفباهای ساخته شده برای زبانهای ایرانی است. پس از رمزگشایی و خواندن نوشتههای پارسیگ الفبای لاتینی برای این نوشتهها پیشنهاد شده است که از برای آسانی در میان جهانیان و زبانشناسان روایی دارد. زبانشناسان پس از دیوید مککنزی (یکی از بزرگترین زبانشناس انگلیسی در زمینه زبانهای ایرانی) برای زبان پارسیگ الفبایی برپایه صداها و آواهای ویژه آن زبان ساختند. در این الفبا واجها به دو دسته همخوان و واکه بخش میشوند. همخوان واجهایی هستند که همواره برای ادای آنها نیازمند واکهها هستیم برای نمونه واج /ب/ یا /پ/ در زبان فارسی؛ ولی واکهها واجهایی هستند که مستقلا ادا میشوند مانند /آ/ یا /او/ در زبان فارسی.
جدولهای واجی برای این زبان به گونه نگاره زیر است:
واکهها
همخوانها
نخستین تلاشها برای به رشته نوشتار درآوردن زبان پارسیگ به روزگار اردشیر بابکان و فرزند نامورش شاهپور ساسانی است. در آن روزگار دبیران به دبیرهای برساخته و برگرفته از زبان پهلوانیگ سنگنبشتهای؛ دبیره پارسیگ سنگنبشتهای که دربردارنده نوزده نماد و حرف بود را بکار بردند. سنگنبشته شاهپور بر کعبه زرتشت یکی از نخستین نوشتههای بجای مانده از آن روزگار ست که به شرح رخداد جنگهای رومیان با وی میپردازد. دبیره نوشتاری که گاهی آن را کتابی نیز میخوانند دبیرهای برگرفته از دبیره سنگنبشتهای پارسیگ است که دارای چهارده حرف است. این دبیره یکی از سختترین و دشوارترین و کژتابترین دبیره برای نوشتن زبان پارسیگ است که شوربختانه بالای ٪۷۰ نوشتههای مانده از این زبان به همین دبیره آسانْ نویس ولی دشوارْ فهم است.
جدول سنجش الفباهای ایرانی میانه با آرامی شاهنشاهی
اگر تیزبینانه به جدول سنجش الفباها بنگرید در سمت راست جدول واژه Psalter خودنمایی میکند که به معنای «زَبوری» (زبور داوود (ع)) است. این الفبا ویژه ترسایان ایرانی در روزگار ساسانیان بوده است که انجیل یا اونگلیون (Ēwangelyōn) را بدان مینوشتند. امروزه تنها پارهای از آن انجیل (زبور) پارسیگ یافت شده است.
زبان پارسیگ از دید زبانشناسان چگونه ردهبندی میشود؟
زبان پارسیگ در زبانشناسی از گروه زبانهای ایرانی میانه است که از زبانهای هندو-اروپایی ریشه گرفته است. این زبان ایرانی، در جرگه زبانهای ایرانی غربی و از گروه جنوبی زبانهای ایرانی غربی است. نزدیکترین همخانواده آن، زبان پهلوانیگ یا پهلوی یا پارتی است که گاهی پهلوی اشکانی نیز مینامندش.
Nigerišnīhāy ī uzwānšnāsān abar uzwān ī Pārsīg čē hast ud čiyōn radagēn estēd?
Uzwān ī Pārsīg andar uzwānšnāsīg az grōh ī uzwānān ī Ērānīg ī mayānag hast kē az uzwānān ī Hidūg-Ōrōpē rēšagēnēd. Ēn uzwān ī Ērānīg andar dastag ī uzwānān ī dōšastar Ērānīg ud az grōh ī rapihwintar hast. Nazdist hamdūdag-iš, uzwān ī Pahlawīg ayāb Partawīg hest kē gāhīhā ān rāy Pahlawīg ī Aškānān-iz nāmādiš.
پارسیگ چیست؟
پارسیگ همان پارسی به زبان ایرانیان روزگار ساسانیان است. پارسیگ که به نادرستی پهلوی خوانده شده (زیرا پهلوی اشاره به پهلوانیان دارد و زبان پهلَوْها که همان پارتها یا اشکانیان هستند) زبان دیوانی و کشورداری ایرانیان در زمان ساسانیان بوده است. این زبان نیای راست زبان کنونی پارسی نو است. تا به امروز تلاشهای فراوانی برای خواندن و آموختن این زبان شیرین شده است که ما در این دهلیز آنها را بکار خواهیم بست. زبان پارسیگ اثرهایی بر دیگر زبانهای همسایه خود نیز داشته است که بیشترین اثراتش را بر زبانهای ایرانی غیر-پارسیان مانند کردی، گیلکی، مازندرانی، پشتو، تاتی و ... داشته است. در زبانهای انیرانی نیز این زبان بسیار کارگر بوده چنانچه انبوهی از واژگان تازی و عبری و سریانی ریشه از این زبان کهن ولی پویا دارند. در فرستههای آینده درباره برخی از این واژگان به بحث و سخن مینشینیم.
Pārsīg čē hast?
Pārsīg hamāg Pārsī (Fārsī) pad uzwān ī mardōmān ī rōzgār ī Sāsānān bawēd. Pārsīg ka gāhīhā Pahlawānīg xwānīhist (ēdrāyčē Pahlawānīg pad Pahlawān nimāyēd ud uzwān ī Pahlawān ayāb Aškānān bāšēd) ēn uzwān,andar rōzgār ī Sāsānān, uzwān ī dēwānīg ud sāstārīg ī Ērānšahrīgān būd estēd. Ēn uzwān, niyāg ī rāst ī uzwān ī nūn ī nōg-pārsīg hast. Tā pad ēmrōz wasyār uzmāyišnān-ē abar xwāndan ud hāmmōxtan ī ēn šīrēn uzwān hanǰām estēd kē amā ēdar dahlīz awēšān rāy sōgēnom. Uzwān ī Pārsīg daxšagān-ē abar any xwad hamsāyag uzwānānaš-iz dāšt estēd kē mehist ī ēn daxšagān abar uzwānān ī Ērānīg ī a-pārsīgān bawēd, čiyōn Kurdīg, Gīlagīg, Nōg-Tapurīg, Paštō, Tātīg ud ... . Andar uzwānān ī Anērānīg-iz was tuwānāg bawēd čiyōn was wāzān ī Tāzīg ud Abrāygāw ud Sūrīg az rēšag ī ēn uzwān ī kahwan bē kārīg dārēnd. Andar frestagān ī dudigarēn abar awāhmān ī wāzān pad saxwan ud guft nišīnom