این فرسته ادامه فرسته «پارسیگ از دید زبانشناسی (۱)» است. برای خواندن جستار پیشین بر آن کلیک کنید.
در فرسته پیشین گفتیم که زبانهای ایرانی میانه چیستند و چندتا هستند و روایاتشان بازگو گشتند. باری در اینجا میخواهیم همانندیها و ناهمانندیهای زبانهای ایرانی میانه بیان شوند.
اینکه به راستی چه زمانی پارسیگ و پهلوانیگ فراموش شدهاند کاری بس سخت دشوار است زیرا که فرایند دگرش و دگردیسی پارسیگ به فارسی نو و پهلوانیگ به زبانهای خویشاوند نوینش فرایندی چند هزار ساله بوده و یک شبه رخ نداده است. حتی گاهی برخی از پژوهشگران و زبانشناسان بر این باور هستند که این دو زبان هنوز زنده هستند و در دیسههای زبانهای برخی روستاها و مناطق سخت گذار ایران بویژه در زاگرس و بیابانهای دشت مرکزی ایران بجای ماندهاند.
واژگان، فروزگان و کارواژگان پارسیگ دارای ریشهشناسی ویژه بخودی هستند که اگر کسی زبردست و کارآزموده نباشد، دچار گمراهی و سردرگمی میشود. در این فرسته میخواهیم به بررسی ریشههای واژه پارسیگ (آب-āb) بپردازیم. باشد که مورد پذیرشتان قرار گیرد.
زبان پارسیگ نیای راست پارسی نو (پارسی دری/ فارسی) همانند فرزند پاکزادش دارای گردانیدن یا تصریف واژگان سنگین و سختی نیست. گردانیدن (inflection یا inflexion)[۱] یکی از ویژگیهای زبانهای هندو-اروپایی بویژه زبانهای کهن و باستان آنهاست ولیکن در زبانهای ایرانی میانه باختری همچون پهلوانیگ و پارسیگ اینچنین نیست. از اینرو نمیتوان زبانهای ایرانی میانه باختری را زبانهای گردانشی واژگانی شمرد و این گفتهها که فلان زبان ایرانی نو باختری از خاستگاه اوستایی است دروغی بیش نیست.
پیش از آنکه درباره زبان پارسیگ بپردازیم بایستی با دانستههایی همچون ایرانی میانه، نگارش آن و ... آشنا شویم.
دانش سترگ زبانشناسی، یکی از شاخههای پربار ادب و علم است که روز به روز پیشرفت میکند. در این مدتی که نبودیم و درگیریهای بسیاری همچون کار و درس و پژوهش زمان را از ما ربوده بود؛ توانستیم که یکی از سرچشمهها و بنمایگان گرانمایه و ارزشمند درباره زبانشناسی و زبانهای ایرانی (کهن، میانه و نو) را بیابیم که بدون هیچ بزرگنمایی، بیهمتاست و بسیار چکیده و کمگنجا به همه جستارهای ارزشمند زبانشناختی آن موضوع پرداخته است. نام کتاب در زبان اصلیش که آلمانی است، «Compendium Linguarum Iranicarum» (راهنمای زبانهای ایرانی) است که اثر دانشمند و زبانشناس نامور آلمانی بنام «رودیگر اشمیت» (Rüdiger Schmitt) است. این نوشته سترگ که در دو جلد است را استاد گرانپایه، حسن رضایی باغ بیدی سرپرستی ترجمهاش را پذیرفتند و توانستند برگ زرینی به درخت پربار دانش زبانشناسی در ایران و دیگر هازمانهای فارسی زبان، بیافزایند. نویسندگان وبلاگ بر این شدند که در میان آموزشهای زبانآموزی و ... از پارسیگ، هر از گاهی بخشی از این کتاب ارزشمند را برایتان بفرستند تا شما نیز از آگاهیهای بایسته برخوردار گردید.
با سپاس فراوان
برخی از دوستاران و کنجکاوان و ضد البته پژوهندگان امروز و فردای دهلیز ما پیام داده بودند که این واژگان را از کدام سرچشمه میآورید و ما واقعا شیفته واژگان این شیرین زبان پارسیگ شدیم
یادگار بزرگمهر، یکی از اندرزنامههای نوشته شده از سخنهای وزیر اندیشمند بزرگ ساسانی، بُزُرْگْمِهْرِ بُخْتَگان است.
در دین زرتشتی تا سدههای میانی روزگار اسلامی؛ هفته و روزهایش عملا کاربردی در میان بهدینان نداشته است. هفته یک ساختار ردهبندی روزهای یک ماه است که نخستین بار بدست سومریان ساخته شد و پس آنان؛ سامیان که سرآمدشان بابلیان و آرامیان بودند؛ آن را گسترده کردند و توانستند روزهای هفته را بدان گونه که امروزه در نزد جهانیان کاربری دارد؛ پدید آورند. نخستین نژادی که پس از میانرودانیان سامیتبار از هفته بهره جستند؛ مصریان بودند که هفتههایشان ده روزه بود؛ سپس یونانیان هفته را به همان گونه هفت روزه بواسطه دینهای ابراهیمی همچون جهود دریافت کردند. سپس از یونان به دیگر جایهای اروپا هفته برپایه شیوه هلنی-بابلی بکارگرفته شد تا آنکه اَشو(:حضرت) مسیح - که درود بیکران بر او باد - زاده شد و دین ترسایی در روم روایی یافت و کمی شیوه نامگذاری روزهای هفته دگرگون شد. پس از پیدایش مانی پیامبر در ایرانشهر؛ چون گرایش وی به دینهای ابراهیمی آن زمان همچون ترسایی بود؛ شیوه هفته را در دینش نهاد. این نخستین دین ایرانی بود که در آن از هفته بکارگرفته میشد. تا پیش از وی هفته تنها در میان ترسایان و جهودان در ایران کاربرد بسیار محدودی داشت. از همان روزگاری که هفته بدست بابلیان توسعه داده میشد؛ دو نگرش برای نامگذاری روزهای هفته وجود داشت؛ یکی زمان اَباخٌتَرانی کَلْدانیان و دیگری شیوه شمارگانی.
در نگرش زمان اباخترانی کلدانیان🌞🌝، روزهای هفته برپایه آغاز ساعت یا زمان اَباخْتَرها(:سیارات) نامیده میشدند؛ چنانکه روز شنبه به کیوان (:زحل)؛ یکشنبه به خورشید؛ دوشنبه به ماه؛ سهشنبه به بهرام (:مریخ)؛ چهارشنبه به تیر (:عطارد)؛ پنجشنبه به زاوش یا هرمزد (:مشتری) و آدینه به ناهید (:زهره) تعلق دارد. این شیوه بیشتر در نزد بابلیان و یونانیان و رومیان کاربرد داشت و همین شیوه سپس در نزد اروپاییان نیز کارگر افتاد. همچنین پس از تازش اسکندر یونانی به ایران و کشورگشاییاش تا هند؛ شیوه هلنی-بابلی بر هندیان نیز مؤثر واقع شد.
نگرش شیوه شمارگانی🔢🔢؛ روزهای هفته را پس از روز آرامش و تعطیل هفته یا همان شَبات/شَنبه/شَمبد؛ روزها را شمارهگذاری میکند که همین شیوه روا در بیشتر زبانهای کنونی خاورمیانه است.
در نزد مانویان که از آموزههای مانی پیروی میکردند؛ هر دو شیوه بکارگرفته میشده است؛ چنانچه یکشنبه به زبان پارسیگ مانوی اِیْوْشَمْبَد یا ماهْزَمان خوانده میشود. در نوشتههای مانده از مانویان و همسایگان خاوری ایران زمین که چینستان و ترکستان بودهاند؛ آمده که مانویان پایهگزار نامگذاری روزهای هفته در خاور دور شدند. باری نامهای روزهای هفته در پارسیگ بدین گونهاند:
هفته
haftag
شنبه
šambat, kēwān zamān
یکشنبه
ēwšambat, mihr zamān
دوشنبه
dōšambat, māh zamān
سهشنبه
sēšambat, wahrām zamān
چهارشنبه
čahāršambat, tīr zamān
پنجشنبه
panǰšambat, ohrmazd zamān
آدینه
ādēnag, anāhīd zamān
⭕️ گوشزد⭕️
در ایران باستان نامهایی همچون کیوانشید، مهشید، مهرشید و ... باشندگی نداشته و ندارند. اینها واژگان ساختگی آذر کیوان هستند که از فرقههای دساتیری بوده و در روزگار صفوی میزیسته است. از بکارگیری این واژگان خودداری فرمایید
در ادامه برای مطالعه و دانستگی بیشتر؛ چند برگی از یکی از نوشتههای دوستانم را در این باره برایتان میفرستم