برخی از دوستاران و کنجکاوان و ضد البته پژوهندگان امروز و فردای دهلیز ما پیام داده بودند که این واژگان را از کدام سرچشمه میآورید و ما واقعا شیفته واژگان این شیرین زبان پارسیگ شدیم
برخی از دوستاران و کنجکاوان و ضد البته پژوهندگان امروز و فردای دهلیز ما پیام داده بودند که این واژگان را از کدام سرچشمه میآورید و ما واقعا شیفته واژگان این شیرین زبان پارسیگ شدیم
یادگار بزرگمهر، یکی از اندرزنامههای نوشته شده از سخنهای وزیر اندیشمند بزرگ ساسانی، بُزُرْگْمِهْرِ بُخْتَگان است.
در دین زرتشتی تا سدههای میانی روزگار اسلامی؛ هفته و روزهایش عملا کاربردی در میان بهدینان نداشته است. هفته یک ساختار ردهبندی روزهای یک ماه است که نخستین بار بدست سومریان ساخته شد و پس آنان؛ سامیان که سرآمدشان بابلیان و آرامیان بودند؛ آن را گسترده کردند و توانستند روزهای هفته را بدان گونه که امروزه در نزد جهانیان کاربری دارد؛ پدید آورند. نخستین نژادی که پس از میانرودانیان سامیتبار از هفته بهره جستند؛ مصریان بودند که هفتههایشان ده روزه بود؛ سپس یونانیان هفته را به همان گونه هفت روزه بواسطه دینهای ابراهیمی همچون جهود دریافت کردند. سپس از یونان به دیگر جایهای اروپا هفته برپایه شیوه هلنی-بابلی بکارگرفته شد تا آنکه اَشو(:حضرت) مسیح - که درود بیکران بر او باد - زاده شد و دین ترسایی در روم روایی یافت و کمی شیوه نامگذاری روزهای هفته دگرگون شد. پس از پیدایش مانی پیامبر در ایرانشهر؛ چون گرایش وی به دینهای ابراهیمی آن زمان همچون ترسایی بود؛ شیوه هفته را در دینش نهاد. این نخستین دین ایرانی بود که در آن از هفته بکارگرفته میشد. تا پیش از وی هفته تنها در میان ترسایان و جهودان در ایران کاربرد بسیار محدودی داشت. از همان روزگاری که هفته بدست بابلیان توسعه داده میشد؛ دو نگرش برای نامگذاری روزهای هفته وجود داشت؛ یکی زمان اَباخٌتَرانی کَلْدانیان و دیگری شیوه شمارگانی.
در نگرش زمان اباخترانی کلدانیان🌞🌝، روزهای هفته برپایه آغاز ساعت یا زمان اَباخْتَرها(:سیارات) نامیده میشدند؛ چنانکه روز شنبه به کیوان (:زحل)؛ یکشنبه به خورشید؛ دوشنبه به ماه؛ سهشنبه به بهرام (:مریخ)؛ چهارشنبه به تیر (:عطارد)؛ پنجشنبه به زاوش یا هرمزد (:مشتری) و آدینه به ناهید (:زهره) تعلق دارد. این شیوه بیشتر در نزد بابلیان و یونانیان و رومیان کاربرد داشت و همین شیوه سپس در نزد اروپاییان نیز کارگر افتاد. همچنین پس از تازش اسکندر یونانی به ایران و کشورگشاییاش تا هند؛ شیوه هلنی-بابلی بر هندیان نیز مؤثر واقع شد.
نگرش شیوه شمارگانی🔢🔢؛ روزهای هفته را پس از روز آرامش و تعطیل هفته یا همان شَبات/شَنبه/شَمبد؛ روزها را شمارهگذاری میکند که همین شیوه روا در بیشتر زبانهای کنونی خاورمیانه است.
در نزد مانویان که از آموزههای مانی پیروی میکردند؛ هر دو شیوه بکارگرفته میشده است؛ چنانچه یکشنبه به زبان پارسیگ مانوی اِیْوْشَمْبَد یا ماهْزَمان خوانده میشود. در نوشتههای مانده از مانویان و همسایگان خاوری ایران زمین که چینستان و ترکستان بودهاند؛ آمده که مانویان پایهگزار نامگذاری روزهای هفته در خاور دور شدند. باری نامهای روزهای هفته در پارسیگ بدین گونهاند:
هفته
haftag
شنبه
šambat, kēwān zamān
یکشنبه
ēwšambat, mihr zamān
دوشنبه
dōšambat, māh zamān
سهشنبه
sēšambat, wahrām zamān
چهارشنبه
čahāršambat, tīr zamān
پنجشنبه
panǰšambat, ohrmazd zamān
آدینه
ādēnag, anāhīd zamān
⭕️ گوشزد⭕️
در ایران باستان نامهایی همچون کیوانشید، مهشید، مهرشید و ... باشندگی نداشته و ندارند. اینها واژگان ساختگی آذر کیوان هستند که از فرقههای دساتیری بوده و در روزگار صفوی میزیسته است. از بکارگیری این واژگان خودداری فرمایید
در ادامه برای مطالعه و دانستگی بیشتر؛ چند برگی از یکی از نوشتههای دوستانم را در این باره برایتان میفرستم
تا سالیان درازی از روزگار کهن اسلامی تا چند دهه پیش پنداشته میشد که زبانهای پارسیگ و پهلوانیگ یک زبان بوده و این دگرش ها و ناهمسانیهای لهجه ای یا گویشی این زبانهاست. برای نمونه شادروان استاد معین -که خدایش در بهشتش کناد- پارسیگ را پهلوی ساسانی (جنوبی) و پهلوانیگ را پهلوی اشکانی (شمالی) میداند. این دیدمان و نگرش به این زبانها، تا نسل پس از شادروان استاد معین ادامه داشت تا آنکه پس از واکاویهای زبانشناختی، زبانشناسان این دو زبان را جدا از هم دانستند.
یکی از نشانههای پویندگی هر زبانی، اندازه بار ادبی و شیوههای ادبی آن زبان است. پارسیگ با آنکه زبانی باستانی بشمار میرفته ولی دارای ادبی پرمایه و پرباری در برخی زمینهها ست. یکی از زمینههایی که ادب پارسیگ در آن خوش درخشیده است؛ نِگرَندگی یا مناظره است. چکامه(:شعر) درخت آسوریک یکی از نوشتههای دلکش و زیبای نگرندگی در این زبان است که برایتان بارگذاری مینمایم.
و اما داستان درخت آسوریک چیست؟ درخت آسوریک گفتگویی میان دو شهرگانی آن روزگاران یعنی ایرانیان و سامیان است. بز در اینجا نماینده شهرگانی ایرانی و درخت خرما که بانام درخت آشوری(آسوری) شناخته شده؛ نماینده شهرگانی میانرودان است. این چکامه در اصل به زبان پهلوانیگ (پارتی/اشکانی) بوده و سپس به زبان پارسیگ ترجمه شده است؛ باری شمار بسیاری از واژگان و شیوههای واگویشی پهلوانیگ در این نوشته بچشم میخورد که شماری از اینها را برایتان در زیر آوردهام.
روز=rōž =rōz
-iž = -iz=نیز
از=az = až
پای=pāy=pāδ
در فرستههای آینده ددرباره برخی از پرسمانها (:مسائل) نوینی که پس از خواندن نوشته با آن روبرو میشوید؛ به بحث و سخن میپردازیم
دریافت نوشتار اصلی درخت آسوریگ
با اینکه تازیان و گذر زمان خواهان نابودی نوشتههای پزشکی این زبان بودند؛ لیکن هنوز برخی از مادیانهایش برای ما بازمانده است. در فهرست زیر؛ شماری از واژگان کالبدشکافتی این زبان را به شما دوستاران و زبانآموزان پارسیگ میگزارم. در فرستههای آینده درباره بیماریهای شناخته شده در این زبان نیز به بحث مینشینیم
در زبان پارسیگ درباره بیشتر ردهها و مناصب ارتش و درباری آن روزگار سخن رفته است که همین واژگان سپس به تازی ترجمه شدند و ترجمهی آنها به زبانها خاورمیانه رسیده است. برخی از این ردهها و پایگان (:مناصب) بدین گونهاند:
شاه، حاکم محلی
šāh
پادشاه، شاه توانمند
pādixšāy
فرمانروا
sāstār, framāndār
شاهبانو، ملکه
bāmbišn
شاهزاده
šāhpuhr (برای پسران)
(برای دختران)šāhduxt, bidaxš
(همگانی) bagpuhr , baγpuhr
نجیب زاده
ēr , abarmānīg , āsnūdag, āsīndag, āznāwar
خاندان سلطنتی
wāspuhr
فتوا دهنده، وزیر
wizīr , wičēr
نخست وزیر، وزیر اعظم، بالاترین پایه پس از شاه
wuzurg framāndār
دستور، وزیر بسیار توانگر
dastwar
خواجه حرمسرا
šabestānbad
وزیر دربار
darbad, darīgānbad
رئیس تشریفات
andarmān kārān sārdār, niwēdbad, darīgān sālār
ساقی دربار
maydār
مشاور دربار
handarzbad
حکمران بخشی از قلمرو شاهنشاهی ایران
šahrdār
والی، شهربان= ساتراپ
šahrab
ژنرال
spāhbad
ژنرال کشور، امیر کل
Ērān spāhbad
ژنرال پاذوس، پاذوسها یکی از چهار سوی شاهنشاهی ایران در زمان ساسانی بوده است
pāygōsbān
ژنرال منطقه
kustagbad
ارتش جاویدان
pōštīgbān
رئیس ارتش جاویدان
pōštīgbān sālār
فرمانده ارتش جاویدان
hazārbad
مرزبان
marzbān
نگهبان قلعه
dizbad
نگهبان ارگ
argbad
مسئول اسلحه خانه
zēnbad
مسئول اسطبلها (میرآخور)
axwarrbad
دامپزشک اسبهای سوارکاران
stōr-bizešk
مسئول پشتیبانی ارتش ایران
Ērān hambāragbad
نگهبان گرازها
warāzbad
مسئول شکارگاههای شاهنشاهی
naxčīrbad
مسئول آذوقه
grastbad
مسئول زندان
zēndānbad
زندانبان
zēndānīg
فرمانده سواره نظام
aspbed
سواره نظام
aswārān
رئیس یگان فیلسوار
pīlbān
دربان، نگهبان کاخ، قاپوچی
barbad
مرزبان ارمنستان و گرجستان
bidaxš
مرزبان خراسان و مشرق ایران
kanārag
مرزبان میانرودان (بینالنهرین) در مغرب ایران
mehmōγān , mesmōγān
سردار پیاده نظام
pāygān sālār
پیادهنظام
pāygān
سرباز
laškarīg
مسئول یگان دریایی
nāwbad
شورای خواص
wuzurgān
شورای عوام
āzādān
امور مالیه، کشاورزی، صنعت، تجارت و دارایی
wāstaryōšān
وزیر امور مالیه، کشاورزی، صنعت، تجارت و دارایی
wāstaryōšbad
خزانهدار
ganzwar, ganǰwar
دیوان ، اداره
dēwān
دبیر یا منشی عضوی از دیوان دربار ساسانی است؛ در دربار ساسانی دبیران بسیار ارزشمند بودند زیرا خواندن و نوشتن در ایران از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده است. دبیران دارای پایهای همتای وزیران دربار داشتهاند
dibīr
دبیر کل، منشی باشی دربار
Ērān dibīr
منشی عدلیه
dād dibīr
منشی عواید شاهنشاهی
šahr āmār dibīr
منشی عواید درباری
kadag āmār dibīr
منشی خزانه شاهنشاهی
ganǰ āmār dibīr
منشی اسطبلهای شاهنشاهی
āxwar āmār dibīr
منشی آتشکدههای شاهنشاهی
ātaxš āmār dibīr
منشی امور خیریه
rawāngān dibīr
مسئول بایگانی
māyagānbad
موبد؛ روحانی ساده در کیش زرتشتی
mōwbad
رئیس روحانیون دربار
mōwbadān mōwbad
قاضی
dādwar
رئیس اصناف و تجار
hūtaxšbad
رئیس بازاریان
wazārbad
شایست و نشایست (šāyist nē šāyist) یکی از مادیان های پارسیگ در زمان پیشا-اسلامی است. این نوشته دارای ۲۳ فرگرد (fragard) یا فصل است که در هر فرگردی به بررسی یکی از احکام دین زرتشتی میپردازد. شیوایی نوشتار و سادگی آن میتواند یاریهای سودمندی را در راستای زبان آموزی پارسیگ برایتان به ارمغان آورد
در این فرسته ما به فرگرد ۲۱ میپردازیم که درباره اندازه گیری سایه ساعت آفتابی برای مشخص شدن زمان درست نمازهای شبانروزی زرتشتیان است. گفتنی است که در این فرگرد ما با چند واژاک اخترشناختی و یکای اندازهگیری درازا آشنا خواهیم شد که جداگانه درباره یکایکشان به بحث و سخن مینشینیم.
♋️karzang
خرچنگ، برج خرچنگ، سرطان، برابر تیرماه
šēr♌️
شیر، برج شیر، أسد، برابر امردادماه
hōšag♍️
خوشه، برج خوشه، سنبلة، برابر شهریورماه
tarāzūg♎️
ترازو، برج ترازو، میزان، برابر مهرماه
gazdum♏️
کژدم، برج کژدم، عقرب، برابر آبانماه (نکته: به پارسیگ این جاندار را کَزدُم یعنی دارنده دم گزنده مینامند ولی در پارسی آن را کژدم به معنای دم کج میخوانند)
♐️nēmasp
نیماسب، برج نیماسب/کماندار، رامی/ قوس، برابر آذرماه
wahīg♑️
بَهی، برج بهی/ بزغاله، جَدی، برابر دیماه
dōl♒️
دول، برج دول/دلو/ آبکش، دلو، برابر بهمنماه
māhīg♓️
ماهی، برج ماهی/ ماهیان، حوت، برابر اسفندماه
warrag♈️
برّه، برج بره، حَمَل، برابر فروردینماه
gāw♉️
گاو، برج گاو، ثور، برابر اردیبهشتماه
dōpahikar♊️
دوپیکر، برج دوپیکر، جوزاء ،برابر خردادماه
nēmrōz🔆
نیمروز، ظهر
panǰ-ēk🕑
یک پنجم، پنجیک
sē-ēk🕓
یک سوم، سهیک
gām ī dō pāy👣
گام دوپای، یکی از یکاهای روزگار ساسانی است و برابر ۵ فوت دانسته شده
gām👟
گام، یکی از یکاهای روزگار ساسانی است و برابر ۱۲ اینچ دانسته شده
axar✨
اختر، ستاره، برج، صورت فلکی. در نوشتههای پارسیگ بیشتر به معنای برج و صورت فلکی است تا ستاره
یکی از ویژگیهای زبان پارسیگ توانایی بیمرز در ساختن کارواژه (:فعل) است. پیشوندها و ساختهای کارواژهای ساده ولی راهانداز و کارگر منجر شده که پارسیگ از دید شمار کارواژهای بیهمتا باشد و بتوان آن شیوههای کارواژهسازی را الگویی برای پارسی نو در نظر داشت. گفتار (:مقاله) زیر به بررسی این توانایی میپردازد. امیدوارم که از آن خوشتان بیاید. این گفتار را میتوانید از پیوند زیر دریافت نمایید